چه میکنه این نازنین زهرا....(قسمت اول)
میدونم خیلی وقته نتونستم اینجا سر بزنم خب منم دلایل منطقی خودمو دارم که چندتاشو میگم: 1.دوتا بچه داشتن و رسیدگی بهشون وقت زیادی میبره. 2. نازنین مظلومه و اذیت به خصوصی نداره که بخوام بنویسم 3.خاله هدی خاطرات یاسمین رو مینوشت که الان دیگه وقت نداره برا نازنین بنویسه و... تا چهل روگی دلدرد داشت و من که منتظر بودم تا مثل یاسمین تا چهارماه شبها شاهد گریه و زاری نازنین باشم برخلاف تصورم شبها بیدار بود اما نه از دلدرد بلکه فقط به خاطر تنظیم نبودن ساعت خوابش . روزها میحوابید اما شب بیدار بود و میخندید . برای واکسن دوماهگی و چهار ماهگیش هردو بعد از فرو رفتن سرنگ یه گریه مظلومانه ای کرد و وقتی من بغلش کردم سرشو...